۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

*

پنهان مانده بود

پنهان مانده بود

آفتاب مهربانی
پشت پردۀ ترس حسود

آسمانِ آرامش
پشت پردۀ غرور
کوچۀ دوستی
پشت پردۀ تنهائی
خانۀ شادی
پشت پردۀ الزام جدائی

و
پنهان مانده بود
سبزینۀ حیات
در چاله های گل آلود باران
و شوق حرکت
در پشت روز طولانی تنبلی
و آفتاب مهربان
که پشت پردۀ
اَبرهای سیاه
پنهان مانده بود.






۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام امید جان
وبلاگ جالبی داری . اولین بار بود به اینجا سر زدم . منتظر تازه هایت هستم . موفق باشی .
گلی